🎥 دانلود سریال The Big Bang Theory 2007 (تئوری بیگ بنگ) دوبله فارسی بدون سانسور 📥

«لئونارد» و «شلدون» دو دانشجوی نخبه فیزیک، اما بسیار ضعیف در روابط اجتماعی هستند که با هم زندگی می کنند. ماجرا از جایی شروع می شود که دختری بنام «پنی» همسایه ی آن‌ها می شود، و به آن ها نشان می دهد که چقدر درمورد نحوه ی زندگی در خارج از آزمایشگاه کم می دانند...
داستان چهار جوان فیزیکدان بقول خودمان نخبه ! است که در دانشگاهی به عنوان محقق کار می کنند . تمام فکر و ذکر این 4 نفر تکنولوژی ، فیلم های علمی تخیلی ، کتاب های کمیک ، بازی های کامپیوتری مثل Halo و اختراع دستگاه های عجیب و غریب است که باعث می شود خیلی راحت بتوان به آنها لقب گیک داد . اما با وجود اینکه این گروه ادعا می کنند چیزی در دنیا نیست که از آن بی اطلاع باشند ، در واقع از بخش مهمی از زندگی هیچ چیزی نمی دانند : روابط اجتماعی و به خصوص رابطه با د.خ.ت.ر.ها .اما این روش زندگی با همسایه شدن د.خ.ت.ر.ی جذاب و پر انرژی به اسم پنی با آنها قرار است تغییر کند . این دختر دوست داشتنی که کاملاً قطب مخالف این گروه است هیچ چیزی از علم و تکنولوژی نمی داند و حتی تحصیلات دانشگاهی هم ندارد ، اما تا دلتان بخواهد د.و.س.ت پسرهای خوشتیپ و البته تجربه های مختلف در این زمینه ها دارد . همانطور که می توان حدس زد داستان بر پایه تناقضاتی است که بین گروه 4 نفره پسرها با پنی و دنیا های متفاوت آنها رخ می دهد...

جهت دانلود سریال The Big Bang Theory 2007 (تئوری بیگ بنگ) دوبله فارسی بدون سانسور با زیرنویس فارسی چسبیده به پایین این صفحه مراجعه فرمایید.

این یک بررسی طولانی است. من فقط یکی دو قسمت از سال گذشته را تماشا کردم و در هیچ کدام از آنها حتی یک خنده وجود نداشت. من سه سال پیش تماشای منظم را متوقف کردم و هر ماه یا بیشتر یک قسمت را چک می‌کردم.

به نویسندگان برنامه گفته شده بود یا می‌ترسیدند که یک چیز را در مورد هر یک از شخصیت‌ها تغییر دهند. نه یک چیز لعنتی به آنها گفته شده بود یا می ترسیدند که چیزی را تغییر ندهند. برای ادامه دادن به نوشتن جوک‌های یکسان و تلاش برای گفتن آنها به روش‌های مختلف.

من اولین بار سریال را در فصل اول تماشا کردم و چند قسمت اول آن کار چندانی برای من نداشت، اما رشد کرد. وقتی شخصیت ها ظاهر می شدند و من در واقع با صدای بلند می خندیدم چون خنده دارتر و خنده دارتر می شد. نوشتن عالی، به نظر می رسید بازیگران از کار با یکدیگر لذت می برند. شیمی انتخاب خوبی از بازیگران توسط تهیه کنندگان و کارگردانان را نشان داد. نمایش هم چند دقیقه طولانی تر بود. اکنون به نظر می رسد که این همان چیزی است که بین تبلیغات پایانی فوق العاده تماشا می کنید.

اما در فصل ششم، جوک ها تکراری شدند. این نکته که همه باید دقیقاً همان لباس را بپوشند از نظر بصری آزاردهنده شد. و هنوز هم هستند. لئونارد هنوز آن ژاکت وحشتناک را در گرمای 110 درجه کالیفرنیا می پوشد؟

سپس شخصیت راج چنان سوراخ شد که به نقطه ای رسیدم که وقتی روی پرده آمد او را از تنش در می آوردم. آنها او را به قدری آزاردهنده و ناپسند کردند که هیچ کس کسی را به عنوان دوست نگه نمی دارد که دائماً آنها را از بین ببرد، اسرار را به همه بگوید، کسی که قصد خراب کردن تاریخ، شام، ناهار، هر چیزی و همه چیز را داشته باشد. چند بار همگی به سمت او برگشتند که یکی از آنها را با دهان باز کردن برای خنثی کردن یا گفتن راز پیچید و رفت "راج!!". و بیا، چرا او را از کمد بیرون نیاوردند. شخصیت او به قدری همجنسگرا ساخته شده بود که تقریباً می توانست صحنه را آتش بزند و آنقدر شعله ور بود. علاوه بر این، در واقع می‌توانست مقداری علاقه به نمایش اضافه کند. اجازه می دهد گاهی اوقات به مسیر جدیدی برود. من می دانم که بازیگر هرگز دنبال آن نمی رود. با تماشای او در برنامه های گفتگو، در آن برنامه ها به همان اندازه که در سریال ها آزاردهنده است. هیچ کس نمی تواند کسی را به این بدی دوست نگه دارد. آنها شروع به دور شدن از او می کردند. همینطور او شرافتی ندارد و دزد است. چرا او را اینطور بنویسید؟ نکته چه بود؟ همانطور که گفتم در زندگی واقعی هیچ کس با کسی به این وحشتناک ارتباطی ندارد. در حال حاضر برای اولین بار دارم قسمتی را تماشا می کنم که پنی یک ستاره دنباله دار را کشف می کند و لئونارد طرف راج را در مقابل او می گیرد و راج به سادگی اعتبار را می دزدد و روشی که اپیزود نوشته شده بود، می‌خواستم به لئونارد به خاطر اینکه همسرش را پایین انداخته است، بگویم که این برای حرفه راج خوب است، بنابراین اجازه دهید او آن را داشته باشد. آن لحظه خروج از زندگی من بود. شخصیت لئونارد چنین ترسو نوشته شده است. او هرگز برای او نمی ایستد. زمان طلاق.

لئونارد در ابتدا خنده دار بود. لجبازی او در مورد پنی خنده دار و بامزه بود. اما بعد از مدتی کهنه شد. جوک ها شروع به تکرار کردند و بدتر از آن، خودشان تلگراف کردند. طرز لباس پوشیدنش باور کردنی نبود. او هرگز آن ژاکت زیبا را از تن نمی کند. چه کسی سر کار می رود و ژاکت خود را می گذارد و سپس به خانه می رود و آن را تا خواب می پوشد؟ از نظر بصری هم آزاردهنده شد. WHO تصمیم گرفت که آنها اجازه ندارند مانند افراد عادی لباس بپوشند. بله، می‌دانم که قرار بود آدم‌های عصبی باشند، اما حتی آدم‌های عصبی هم بزرگ می‌شوند و مثل بزرگسالان لباس می‌پوشند. و او هنوز آن لباس را می پوشد.

هوارد در ابتدا هم خنده دار بود. اما خطوط او در حوالی فصل 6 شروع به فروپاشی کردند و تا 8 دیگر حتی خنده دار هم نبودند. شخصیت هوندوگ او در ابتدا خنده دار بود، اما خوشبختانه شخصیت برنی ظاهر شد و خوشبختانه متوقف شد. من نمی توانم یک ذره شخصیت برنی را تحمل کنم. او نیز شخصیت افتضاحی است که مدام هاوارد را پایین می‌آورد. اوه، وقت آن است که از شر آن دیکی احمق خلاص شویم.

شخصیت شلدون بعد از ده سال بدتر شده است. او در اطراف افرادی است که رفتارهای عادی دارند، اما بنا به دلایلی تهیه کنندگان، نویسندگان، استودیو... هر کسی که تصمیم گرفت هرگز به او اجازه ندهد که چنین انسان بی ادبی نباشد، هیچ کس هرگز برای او دوست نخواهد بود. هیچکس. در واقع به نظر می رسد که نویسندگان و تهیه کنندگان به شدت تلاش می کنند تا او را بیش از پیش بی ادب و بد خلق کنند، و فکر می کنند که او را خنده دارتر می کند.

نه، این او را بدتر کرد. در زندگی واقعی او را به دلیل بی ادبی صدا زدند. و نویسندگان همان کاری را که نویسندگان سریال‌های سریال انجام می‌دهند، انجام می‌دهند. هیچ‌کس حتی یک کلمه هم نمی‌گوید وقتی یک «بسیار بی‌ادب و بدجنس نباش»، همه چیز را تغییر می‌دهد. در عوض، نویسندگان با هر کسی که او با بی‌رحمی رفتار می‌کرد، مجبور بودند فقط نگاهی بی‌پروا داشته باشند. (بسیار می خندد.....نه)

پنی...شخصیت او هرگز چیزی جز همه جا نبود. اما او بسیار دلسوز بود. او در تلاش بود تا یک رویا را به حقیقت تبدیل کند.

چیزی که من هرگز در کمدی ها یا هیچ نمایشی در این مورد متوجه نشده بودم این است که چرا هیچ شخصیتی هرگز اجازه ندارد موفق شود. من همیشه احساس می‌کردم اگر او از لئونارد جدا شود، نمایش فوق‌العاده خواهد بود، زیرا آشکارا برای او احترامی قائل نیست و به نظر می‌رسد که او نیز دیگر او را دوست ندارد، و تبدیل به یک ستاره بزرگ شد. چرا که نه؟ ما ستاره‌های زیادی را دیده‌ایم که فقط یک نمایش موفق را برای تبدیل شدن به یک نمایش موفق انجام دادند. بیایید کاری کنیم که پنی رویای خود را محقق کند.

آنها واقعاً یکدیگر را دوست ندارند و دیگر هیچ شیمی بین آنها وجود ندارد. واقعا هرگز وجود نداشت. این فانتزی یک فرد درونگرا و بسیار باهوش بود که بیبی کامل را به ارمغان بیاورد. اما واقعاً در این نمایش جواب نداد. اجازه دهید در مورد آن صادق باشیم.

دستیار بسیار جذاب شلدون را از چند فصل به عقب بیاورید. او برای لئونارد عالی خواهد بود. او واقعاً او را تحسین می کرد و دوست داشت. بعلاوه او را از آن ژاکت وحشتناک بیرون می‌آورد.

چرا آنها تصمیم گرفتند هرگز اجازه ندهند هیچ یک از این شخصیت‌ها به افراد بالغ‌تر و بالغ‌تر تبدیل شوند، فکر می‌کنم همان چیزی بود که سقوط کند را آغاز کرد. نشان دادن فکر می‌کنم مردم اکنون آن را تماشا می‌کنند، (و من یکی از آنها نیستم) از روی عادت.

خواهرزاده‌ام که سال آخر کالج خود را در سال 2016 به پایان رساند (تحصیلات تکمیلی) وقتی کالج را شروع کرد، گفت: تماشای آن برای اکثر دانش‌آموزان الزامی بود. آن‌ها مهمانی‌های تماشا می‌کردند، اما او همین را گفت... آنها دیگر اصلاً برنامه را تماشا نکردند. هیچ کس حتی مانند گذشته در مورد آن صحبت نمی کند. کهنه شد و دیگر خنده دار نبود.

خانم ها. خیلی جدی... امی هنوز هم سال به سال همان لباس ها را می پوشد؟ چرا شخصیت های آن مجاز به پوشیدن چیز دیگری نیستند؟ او با دو زن دوست است که لباس‌های مدرن بزرگسالان می‌پوشند، اما نویسنده‌ها به نوعی با ما مثل احمق‌ها رفتار می‌کنند. او را در لباس بزرگسال بپوشانید و چه؟ ما می خواهیم بگوییم هی چه اتفاقی برای آن دختر دیگری افتاده است که با شلدون ازدواج کرده است؟

من 40 سال در لس آنجلس زندگی کردم و هرگز ندیده بودم که زنی اینطور لباس بپوشد. یا هر جای زمین.

برنی. چه جادوگری. به طور جدی او یک دروغگو است، شوهرش را بی وقفه پایین می آورد و این برای دیگران بد است. شخصیت همانطور که نوشته شده است MEAN و متواضع است.

شیمی که نمایش را با هم حفظ کرده است ناپدید شده است. تقریباً انگار از نظر ذهنی دیگر آنجا نیستند. آنها فقط حاضر می شوند و صف هایشان را انجام می دهند و سوار ماشین هایشان می شوند و به جای دیگری می روند. تماس تلفنی با آن.

چطور است واقعاً آن را روشن کنید. پنی از لئونارد طلاق می‌گیرد و تبدیل به یک ستاره بزرگ می‌شود.

لئونارد با دستیار داغ شلدون از چند فصل پیش به پایان می‌رسد. آنها ازدواج می کنند و بچه دار می شوند و تا آخر عمر با خوشی زندگی می کنند.

هاوارد یک جفت بزرگ می کند و در نهایت پایش را می گذارد که او کیست و کی بود وقتی برنی او را ملاقات کرد و آیا او دوستش نداشت او فقط می تواند از جهنم بیرون بیاید.

امی بزرگ می شود و یاد می گیرد که چگونه مانند یک زن بالغ بالغ لباس بپوشد و در نهایت به شلدون می گوید که دیگر با او صحبت نکند وگرنه کارشان تمام می شود. اما همچنین با هر زنی که با شلدون صحبت می کند به عنوان یک دشمن فانی رفتار نمی کند. این خیلی سریع قدیمی شد.

استوارت خوب کار می‌کند، اما هنوز هم این نگرش احمقانه را دارد که اشاره‌ای نمی‌کند. این احمقانه است. بس کن از او بخواهید با آن دختر ازدواج کند و از خانه خارج شود و تا ابد شاد زندگی کند. فروشگاه او تبدیل به فرنچایز می شود و او خیلی خوب می شود.

شلدون .... بالاخره راز FTL را کشف می کند و سفینه فضایی خود را می گیرد و برای یک ماموریت پنج ساله بلند می شود تا به آنجا برود. هیچ انسانی پیش از این نرفته است و تا به حال با خوشی زندگی می کند. بسیار خوب...خیلی سرگرم کننده خواهد بود اما...

به هر حال او بالاخره به درمان می رود و شروع می کند به درک اینکه او چه احمق بوده و بزرگ می شود.

من یعنی آنها باید کاری انجام دهند تا نمایش با یک یادداشت خوب به پایان برسد، زیرا در حال حاضر این کار بد است.

من سریال را برای اولین بار در چند قسمت اول دوست نداشتم. اما در من رشد کرد و بعد از مدتی خنده دار بود. واقعاً همینطور بود.

رشد شخصیت این چهار نفر در 5 فصل اول عالی بود. عقب و جلو رفتن لئونارد و پنی خنده دار و گاهی غم انگیز بود، اما حتی در آن زمان هم خوب نوشته شده بود و در نهایت به نظر می رسید که کلیک کردند. دیگر نه. پنی فقط او را همیشه پایین می آورد. به نظر می رسد آنها دیگر در عشق تلویزیون نیستند. وقت طلاق گرفتن است واقعا هست. هیچ شیمی وجود ندارد و هرگز واقعاً وجود نداشته است. او باید برای چند تست دیگر برود، یکی یکی و رویای واقعی او برای یک ستاره سینما شود. اما تلویزیون رویاها را می کشد. من متوجه شده ام که در تلویزیون هیچ کس اجازه ندارد موفق شود. از همان روزهای اول همیشه همینطور بوده است.

من نمی فهمم چرا نه. پس چه می شود اگر او به یک ستاره سینمای بسیار موفق تبدیل شود و او و لئونارد راه خود را بروند اما دوست بمانند. او باید با کسی مانند دختر کتاب های مصور یا منشی شلدون برای مدتی باشد. آنها بهتر کار می کردند او بیش از حد ناامن و آزاردهنده است.

هاوارد و برنی... نه چندان. آنها هرگز واقعا کلیک نکرده اند. اینکه چرا نویسندگان و دوندگان نمایش فکر می‌کردند، سوالی است که نمی‌توانم پاسخ آن را پیدا کنم. و صدای او؟ اوه آقا او مزاحم و بدجنس است. و این پستی اوست که او را بیش از پیش غیرقابل تماشا می کند. او با هوارد و دوستانش بد است. و او آنچه را که دوست دارد مدام کنار می گذارد. جایی که او مرا از دست داد (Spoilers) بود که به دروغ گفت تا از دست باجه تلفن ارزشمندش از دست دکتر WHO خلاص شود. جایی در گاراژ اشغال نمی‌کرد، اما او مصمم بود چیزی را که او دوست داشت نابود کند و به دروغ گفت تا از شر آن خلاص شود. نحوه نوشتن او چیزی است که ازدواج را از بین می برد. آنها او را نامحرم و پست نوشته اند. چرا؟

شلدون و امی به نظر می‌رسیدند که احتمالاً یک فصل باشد. اما آنها کار نمی کنند. و هرگز نداشته اند. رشد شخصیت او به حدی متوقف شده است که باور نکردنی است. او در کنار آن دو نفر دیگر بوده است اما هنوز مانند یک خدمتکار قدیمی لباس می پوشد. شخصیت او حتی یک ذره رشد نکرده است، به خصوص برای کسی که از بی دوستی به یک زندگی کاملاً جدید و قرار گرفتن در معرض دنیای واقعی رفته است.

راج؟ کی قرار است از شر او خلاص شوند. شخصیت او بدترین است. در ابتدا صحبت کردن با زنان در مورد مشروب خوردن او خنده دار بود، اما پس از آن او به روشی که صحبت می کرد تبدیل به یک آهول شد. در ابتدا بود اما حالا...شخصیت او باید بعد از شکست خوب طرد می شد تا همیشه همه را ناراضی کند. زمانی که FEZ در آن نمایش دهه 70 که در آن او همیشه همه را مورد انتقاد قرار می داد، قدیمی بود. او همیشه اوپس می رفت. و زود پیر شد آنها دیگر به او اجازه نمی دادند به خاطر این موضوع دور و بر او بچرخد. راج همان است اما بدتر است.

به علاوه شخصیت او اگر تلاش می‌کرد دیگر نمی‌توانست همجنس‌گرا باشد. بهترین چیز این است که او را مجبور کنیم در خلال تعطیلات فصلی نمایش به هند برگردد و در شروع فصل آخر با یک مرد ازدواج کند. او باید از کمد بیرون بیاید.

و چه زمانی آنها از زمانی که هرگز قرار ملاقات نداشتند، ناگهان به چیزی جز زنان زیبا تبدیل شدند؟ آیا این در قراردادهای جدید در این سال ها وجود دارد؟ امیدوارم بث بهر برای انجام این کار با راج دستمزد خوبی دریافت کند. اصلاً هیچ چیز آنجا نیست.

به‌عنوان چهار مرد مجرد، بسیار بامزه و سرگرم‌کننده بودند. اما وقتی شروع به ازدواج با آنها کردند، طنز از بین رفت و تبدیل به همان کمدی کمدی خسته قدیمی شد که مردان از نظر اجتماعی احمق هستند و زنان همیشه حق دارند.

پس بدترین قسمت از نوشته زن‌ها با این چهار «نژاد» ملاقات کردند و باورش سخت بود، عاشق آن‌ها شدند و بلافاصله شروع کردند به کنار گذاشتن هر چیزی که بچه‌ها دوست داشتند. مسخره کردن آنها و رفتار با آنها مانند بچه های 12 ساله. پس چرا با آنها ازدواج کرد؟ آنها می دانستند که چه هستند. امی و برنی که دائماً داستان های علمی تخیلی را کنار می گذارند، کاملاً بد است. این چیزی است که همه بچه‌ها دوست دارند و آن‌ها را خنده‌دار و دوست‌داشتنی می‌کرد.

اوه این چیز یکنواخت است... از چه زمانی نویسندگان و تهیه‌کنندگان تصمیم گرفتند که همیشه لباس‌های یکسانی بپوشند. . آیا لئونارد هرگز آن ژاکت لعنتی را از تن در نمی آورد؟ او در آن کار می کند، به خانه می آید و هرگز آن را بر نمی دارد، می رود و هرگز آن را بر نمی دارد. باید خیلی بد بو باشد..

و آیا واقعاً کسی به این روزگار اعتقاد دارد که هیچ یک از آنها چیزی در مورد جنگ ستارگان، پیشتازان فضا و ایندیانا جونز یا فایرفلای نمی دانستند؟ واقعاً؟

رتبه‌بندی‌ها شروع به کاهش کرده‌اند و جمعیت‌شناسی کلیدی خود را از دست می‌دهند. خواهرزاده‌ام در کالج وقتی در فصل 5 uear شروع به کار کرد، گفت که آنها واقعاً مهمانی‌هایی را تماشا می‌کنند و تکرارها بسیار محبوب بودند. در سال گذشته او گفت که دیگر نیست. نمایش آنها را از دست داد.

نویسندگان و دونده نمایش کاملاً از اینکه به بیرون از جعبه کمدی فکر کنند وحشت دارند و به همین دلیل است که به سر خوردن خیره شده است. فکر می‌کنم مردم اکنون آن را تماشا نمی‌کنند نه برای خنده‌های خوب، بلکه از روی عادت. این برنامه امشب حتی یک خنده هم نداشت. قلدری شلدون در راهش بدترین قسمت بود. او از یک بیماری روانی خنده دار به یک هول کامل تبدیل شده است.

این به تازگی افتضاح شده است. من دقیقا دو قسمت این فصل را تماشا کردم و بعد از امشب شک دارم که دوباره آن را تماشا کنم. IT خنده‌دار نیست و همه خنده‌ها 9 خط از قبل تلگراف می‌شوند. همه کسانی که نمایش را دنبال می کنند فکر می کنند که بیرون رفتن از جعبه آن را از بین می برد یا فقط سرنخی ندارند که چگونه دوباره آن را خنده دار کنند. بث و والتر شما باید واقعاً به پول نیاز داشته باشید.

شاید ببینم در پایان فصل چه اتفاقی می‌افتد، اما دیگر از شلدون قلدر ساختن دست بردارید، دخترها نسبت به مردان خود بدشانسی می‌کنند و راج را از این فصل بیرون می‌آورند. کمد لباس.

این سریال به معنای واقعی وارد زندگی من شد و هیچ جایی از آن نخواهد رفت. او تا ابد در روحیه است، به یکی از پایه های اصلی کشف بهترین کمدی کمدی تبدیل شده است. علاوه بر این، شما هر قسمت را با قلبی در حال غرق شدن مشاهده می کنید، برای شوخی های جدید، تحولات غیرمنتظره و عبارات پر زرق و برق نشسته اید. علاوه بر این، شما مطمئنا آن را دریافت خواهید کرد. از سریال به سریال. این جهان "تئوری بیگ بنگ" است.

شما نمی توانید با این حال تعجب نکنید: "چه چیزی در این سریال مسری است؟" و پاسخ در کسری از ثانیه پیدا می شود. در اینجا شما به نحوی خود را در جایی می بینید، جایی برای عزیزانتان. احتمالاً به این ترتیب، افسانه ها، همه به عنوان یکی، بلافاصله به عزیزان شما تبدیل می شوند. علاوه بر این، شما به طور مداوم در کنار آنها ایستاده اید تا آنها را ملاقات کنید، و متوجه می شوید که اکنون احمقانه، سرگرم کننده و گاه و بیگاه بدبختی خواهد بود. برجسته های سریال نشان می دهد، تقلید، و به طور خاص (برای من) موضوع خویشاوندی. هر یک از افسانه ها به نوعی کمک قابل اعتمادی برای دیگری است. آنها سرگرم کننده، غیر معمول و فقط باحال هستند.

در ابتدا، هیچ چیز قابل توجهی نیست، اما پس از مدتی، این سریال شروع به ورود به گردباد مناسبت ها می کند، شخصیت های فرعی متعددی را ارائه می دهد، که سپس، در آن نقطه ، علاوه بر این به طرز بی عیب و نقصی در جهان TBV جای می گیرد، و دیگر هرگز نمی توانید آن را بدون هر یک از این قهرمانان تصور کنید.

سرگرمی ها در کار خود عالی هستند. شخصیت ها به شیوه خاص خود غیرعادی و سرگرم کننده هستند. به هر حال، هرگز نمی‌توانست چنین داستانی وجود داشته باشد.

پیشگام در اینجا، بدیهی است که شلدون کوپر است، که مشروط به طرز فکر در حین تماشا، می‌تواند باعث خشم شود (چقدر خودخواه است او ) یا می خندد (در واقع، او چقدر باهوش است). جیم پارسونز به طرز بی عیب و نقصی احساسات و ملاحظات نوعی ربات انسانی را منتقل می کند که از فصلی به فصل دیگر توسعه می یابد، به نظر می رسد "اجتماعی تر" است، اما در عین حال در موج خود باقی می ماند و خود و علم را چیزی اساسی می داند. .

لئونارد با تجربه‌ای که در پرورش بناها دارد، در تمام زندگی‌اش به آنها کمک می‌کند و تلاش می‌کند خود و واقعیت فراگیر را بشکند. او جالب است، اغلب مضطرب است، در عین حال چیزهای مهمی را نشان می دهد - برای رسیدن به هدف خود، رفتن به سمت فانتزی، در هر صورت، زمانی که همه به شما اطلاع می دهند که دور از دسترس است. به طور همزمان، جانی گالکی این افسانه را به سادگی فوق العاده ارائه می کند. در نقطه ای که وقتی یک سرگرم کننده فراتر از این سریال می بینید، متحیر می شوید. او کاملاً چیز دیگری دارد. این یک مرد خاص است. در سریال، او دائماً تا خورده است و لزوماً در همه موارد هر چیزی را که ممکن است فکر می کند بیان نمی کند. این همان معنای بازیگری عالی است.

پنی به سادگی عالی است. بانوی جوانی که شبوتنایا را به فردایی توانا و تحقیق رها کرد، به هر طریقی به خاطر دانشمندان همسایه‌اش این کار را انجام داد.

و بنابراین می‌توانید هر افسانه‌ای را دنبال کنید. راجش، ولوویتز، برنی، امی، استوارت. در پایان سریال متوجه می شوید که جامعه بر تک تک آنها تأثیر می گذارد. آن‌ها بر دلهره‌ها و مسائل خود غلبه می‌کنند، از یکدیگر حمایت می‌کنند و در درازمدت به یک خانواده قوی تبدیل می‌شوند.

من واقعاً طنز را دوست دارم. او فوق العاده است در اینجا شما با تعداد زیادی از جوک های صریح روبرو می شوید که باید درک شوند. و همه به این دلیل که محققان برجسته شوخی می کنند. این را می‌توان به‌ویژه در فصل‌های اصلی دنبال کرد، زمانی که مردم «به گویش خودشان» می‌گویند و دیگران اصلاً نمی‌توانند منظورشان را درک کنند.

سریال فوق‌العاده خوب و عالی است. . با ارزیابی همیشگی، متوجه می‌شوید که از فصلی به فصل دیگر پایه‌تر می‌شود. موارد غیر معمول شاید بخواهم به این نکته توجه داشته باشم که این سریال در صداپیشگی روسی Boldness Bombay هنوز دوست‌داشتنی است. زمانی که یک نفر آن را صدا می‌کند، شغل فوق‌العاده‌ای است، با این حال او آن را به قدری شگفت‌انگیز انجام می‌دهد که شما هر یک از عبارات هر فرد را با صدای بلند درک می‌کنید، حتی بدون بررسی صفحه. ممنون از تعبیر یک بار دیگر برای 12 سال تمام از شما تشکر می کنم.

و حالا، وقتی سریال تمام شد، دلت برای افسانه های کمدی کمدی تنگ شده است، مدام از خود می پرسید: "آنها در آنجا چطور هستند؟ " جایی در اعماق روحت می‌دانی که این دنیای خیالی، به‌خاطر گروهی از سازندگان و سرگرم‌کننده‌های ماهر، به واقعیت تبدیل شده، به زندگی خود ادامه می‌دهد و روزی با بررسی کلیت، دوباره شادی را برایت به ارمغان می‌آورد. سلسله.

چهار زمان ابتدایی The Theory of how things به وجود آمدند عالی هستند. همانطور که من می بینم، فصل بعدی در آن زمان بهترین تقلید بود، با نمایش هایی مانند Frasier و Everyone Loves Raymond که قبلاً خوب به پایان نرسیده بود و Over two Men عملکرد اوج خود را داشت. تا آنجا که ممکن است به من مربوط باشد، تقلید هجوی 2008 به ویژه توسط TBBT مشخص شد.

متأسفانه، در حدود فصل 5 و 6، نمایش ادامه دارد. جایی که نمایش اخیراً امکان وجود چهار گیک درگیر نوعی تضاد جوامع با شخصیت برتر دوره متوسطه غربی پنی را داشت، از طریق فصل 5 و 6، این پویایی اساساً مرده است. بدون شک، مردم در واقع در مورد چیزهایی بحث می کنند که او درک نمی کند، او در واقع در مورد چیزهایی بحث می کند که آنها غیرقابل توجه و غیر مادی می دانند، اما علم معتبرتر مبهم است. پنی در حال حاضر به قوانین شلدون و رفتارهای عجیب و غریب عادت کرده است، درگ بودن هاوارد به دلیل برنادت تا حدودی یک چیز است، لئونارد به وضوح با او باقی خواهد ماند و لال بودن خاص راج به ندرت مشکل ساز است. فصل‌های 5 و 6 به هیچ وجه، شکل یا شکل "بد" نیستند، آنها به سادگی یک ناامیدی هستند.

من حتی فکر نمی‌کنم که کل سریال باید بیشتر شبیه به آماده‌سازی 2 باشد. با این حال، بخش بزرگی از آن باید داشته باشد. من تقریباً از تغییر غیرمنتظره عنوان و طرفدارانی مانند من احساس می‌کنم که توسط نمایشی که باید چیز متفاوتی باشد، فریب خورده‌ام. به نظر من این چهار نفر باید اساساً برای 6 فصل مجرد باشند. بسیار خوب، لئونارد چیزهای روشن/خاموش خود را با پنی دارد، اما هاوارد اساساً باید این مدت مجرد می بود. شلدون و امی باید برای مدت طولانی تری پلوتونیک تر بودند. راج باید کسی را پیدا می‌کرد.

به سختی می‌توان گفت دقیقاً چه زمانی این نمایش بیدار می‌شود. این فقط محجوب است اما لعنتی وجود دارد. نماد بیداری در این نمایش شکننده ترین فرد بنیادی آن است: امی. وقتی امی تبدیل به یک شخصیت کانونی می‌شود و مشخص است که او در حال جستجوی طولانی‌مدت است، نمایش کیفیت و همچنین توطئه‌ها را به خود جلب می‌کند. برنادت یک توسعه دهنده عالی بود (صرف نظر از اینکه اساساً هاوارد را تعمیر کرده یا خیر) اما امی اینطور نبود. امی واقعاً خوب پیش می رود. در لحظه ای که او وارد می شود، به ما به عنوان یک "شلدون زن" معرفی می شود. با این حال، در فصل آینده او به وضوح یک فرد کاملا متفاوت است. او "شلدون زن" نیست. با در نظر گرفتن همه چیز، او به طور مداوم در حال انجام رابطه جنسی با شخصیت هایی مانند پنی و شلدون است و تقریباً هیچ دسیسه ای در هیچ چیز عجیب و غریب ندارد. او باهوش است و در STEM کار می کند و این تقریباً تمام چیزی است که عملاً با شلدون صحبت می کند. بیداری وقتی آشکار می شود که شخصیت ها شروع به بررسی «برابری جنسیتی» می کنند و به گونه ای که به سادگی محدود به نظر می رسد، شبیه به مقاله نویسان که معتقد بودند بحث باید رخ دهد، اما نمی توان راهی برای ایجاد آن پیدا کرد. کار کردن اتفاقاً، اظهارات "ضد بیدار شدن" یا "قرص قرمز" اغلب از شلدون می آید، همه چیز برابر است. من هر قسمت را تماشا کردم. فینال خیلی سخت بود.

همانطور که نمایش ادامه می‌یابد، تعداد دقایق زیادی وجود دارد که در آن وانمود می‌کنید که تشدید شده‌اید و فکر می‌کنید "مردم اینطور صحبت نمی‌کنند". بهبود شخصیت اساساً برای حدود 5 فصل وجود ندارد و سپس به طور ناگهانی عملاً سریع است. چند کاراکتر اساسا اغراق 2 لایه ای هستند. این کار مبهمی را که Throw Lorre انجام می‌دهد، در جایی که شخصیت‌هایی که 6 فصل ندیده‌ایم و فقط نقشی جزئی بازی کرده‌ایم، در مجالس عصر حاضر می‌شوند و برای مثال، نوعی رویکرد کوچک‌تر از معمولی برای گفتن «هی» است. این شخص را به یاد می آورید؟ شخصیت‌های احمقانه‌ای مانند زک همچنان برای توضیح عالی به جز تمسخر افراد احمق ظاهر می‌شوند؟ به نظر می رسد که به طور مداوم انتخاب های آسانی باشد.

10/7 که من ترک می کنم عموماً سخاوتمندی است که توسط یک سوم اصلی این نمایش جمع آوری شده است که با ادامه سریال به آرامی فرسوده شد. فصل 1-4 9/10 است. فصل‌های 5-6 یک 8 هستند. فصل‌های 7-12 خوش شانس هستند که فصل 5 هستند. توصیه من این است که نمایش پس از فصل 8 قسمت 1 متوقف شود (جدیدترین علامت خوب بسته شدن).

وضعیت TBBT در جامعه جریان اصلی احتمالاً نمی تواند به اندازه کافی مهم باشد، اما باید چیزی بیشتر از این می بود.

در هر صورت، قبل از بحث درباره سریال، چند کلمه در مورد نظرسنجی‌ها در اینجا - در حال حاضر حدود 10 مورد بعد از اتمام نمایش داده شد، و اساساً هیچ چیز جدیدی نگفتند، حتی افرادی که می‌گویند آن سریال بعد از 4-5 فصل اولیه هیچ چیز جدیدی ارائه نکرد. :- )

مطمئناً برای همه ایده آل نیست، بلکه آنهایی که ارزیابی های 1-2 را ارائه می دهند، واقعاً به نظر می رسد که فقط باید از بخش بزرگتر اینجا متفاوت باشند. برخی از اصطلاحات که هیچ فرد را بهبود نمی بخشد، اما دقیق نیست. قطعاً پیشرفت معقولی در فرد اتفاق نیفتاده است، اما این یک طنز است. در مورد سطح علمی تاسف بار غر می زنند - همین طور.

درباره این که این نمایش از دیگران بسیار گرفته است - احتمالاً اکثر اوقات به «دوستان» اشاره شده است، و بدون شک شباهت هایی نیز وجود دارد. من آن را در سال قبل به طور کامل تماشا کردم (و بخش عمده آن جالب است). بعد از چند فصل همین مشکل را داشت - فقدان افکار مبتکرانه و یک قطعه طنز محدود، و به نظر من وحشتناک تر از وقوع TBBT بود. من اخیراً سریال‌های طنزآمیز طولانی‌مدت دیگری را نیز تماشا کردم - The Lord of Sovereigns - و به این فکر کردم که چه چیزی، می‌توانم در اینجا چیزی شبیه به ده‌ها مورد را فهرست کنم که TBBT از آن نقطه "دریافت" کرده است. مانند آن انبوهی از ورودهای کمتر سریع - با این حال من مطمئن هستم که قبل از TKOQ هم در دسترس بود...

بسیاری از ایرادها در مورد شخصیت های اصلی زن بود که در فصل 3 ظاهر شدند، که تبدیل شد همسران بیشتر - کمتر بعد. به طور خاص برنادت و امی. من تقریباً مطمئن هستم که دلیل اصلی مورد بیزاری اکثر افراد، نگاه آنها بوده است. قبلاً به این فکر می‌کردم که چرا سازندگان به چند همدست جذاب دیگر ادامه ندادند. علاوه بر این، واقعاً وجود داشتند - نویتزکی، امیلی... این را می توان حرکتی جسورانه در نظر گرفت و همه چیز را منطقی تر کرد. بدیهی است که مجموعه ای از نشستن ها و شوخی ها مربوط به ظاهر نه چندان جذاب آنها بوده است. به خصوص در مورد امی .

این به عنوان بهترین سریال "نارد" در نظر گرفته می شود، و ممکن است معتبر باشد، به خصوص که تعداد زیادی از آن وجود ندارد. در واقع، من فقط Oddities و Nerds را می‌دانم، چه چیزی عالی بود، برخی از سرگرم‌کننده‌ها محبوب شدند و سرگرم‌کننده‌های معمولی فیلم‌ها شدند، با این حال فقط 1 فصل بود. علاوه بر این، این ما را به ارزیابی‌های IMDB سوق می‌دهد. در برخی از خلاصه‌ای از سری‌های برتر مشاهده شده‌اند، و چه در blazes، TBBT حتی در بین 250 برتر نیست؟ بدون شک، سازندگان باید خود را مقصر بدانند - چرا آن را بعد از فصل 3 کامل نکردند، در حالی که رتبه بسیار بالاتر بود؟ :- )

بعد از تماشای همه چیز به آن 9 می دهم، و مدتی پیش شروع کردم - وقتی عنوان را دیدم، باور کردم که این یک نمایش علمی در مورد فضا، زمان و به زودی. علاوه بر این، من واقعاً آنها را دوست ندارم، به خصوص نه از کانال های تجاری. همچنین اینکه این علم ناقص است. انفجار بزرگ - کلمات عظیم، در عین حال ضروری، چیزهای کلیدی توضیح داده نشده اند - زمان در موقعیت اصلی. با عرض پوزش، بازگشت به سریال:

من احساس می‌کنم که چیز جدیدی ارائه کرد، نه افراطی، اما این باعث می‌شود که آن را برای اکثر تماشاگران به خوبی شناخته و قابل توجیه کند. بدون شک به طور کلی مدتی به دنبال آن بود، آنها پول نقد زیادی را با آن آوردند. 2 قسمت آخر، در همان روز پخش شده برای پایان خوب بود. بدون شک، اساساً غافلگیرکننده نبود، با وجود این که اجرا شد و برای پایان دادن به گفتمان واقعاً عالی بود. جیم پارسونز مجبور شد بیش از حد عمل نکند - من آن را به عنوان خداحافظی گروه، تماشاگران نیز می بینم. همچنین، سطح شوخی ها نیز بالا بود.

مردم خوب کار می کنند. اعتماد کنید که Throw Lorre نه چندان جوان واقعاً چیزی در آستین دارد.

(اسپویل های سنگین برای فصل های 1-10) همانطور که عنوان توصیه می کند، فصل های 1 تا 5 فوق العاده بودند. بیشتر شخصیت‌ها هنوز جوان بودند و به شیوه‌ای ناپخته به دنبال محبت می‌گشتند، در حالی که به زندگی گیکی خود ادامه می‌دادند. رابطه شلدون و لئونارد با پنی ارزش تمرکز بر روی آن را دارد - آنها دوستان قدیمی بودند و لئونارد حتی چندین قرار ملاقات با پنی داشت که واقعاً زیبا بود.

من دو یا سه ماه این نمایش را تماشا کردم در این مرحله، تا آنجا که ممکن بود از فصل 1 تا 11، علیرغم این واقعیت که من هرگز علاقه خود را از دست نداده‌ام، نمایش به وضوح از فصل 6 به بعد در حال سقوط بود. توضیحاتی که من دیدم این است که چقدر نمایش و شخصیت ها در حال توسعه هستند. توضیح قبلی، اینکه چقدر نمایشی که توسط مقاله نویسان ساخته شده است، به سادگی بیش از حد است. به عنوان مثال، معرفی هالی از همان ابتدا شیرین بود، اما در آن مرحله به نمایش در آمد. برنادت و هاوارد که مشاغل والدین را به عهده می گیرند، هرچند اغلب شیطانی هستند، از زمان معرفی دخترشان به طور قابل توجهی کمتر سرگرم کننده هستند، و قطعات سرگرم کننده عموماً توسط راج و استوارت محدود می شوند، که به همین ترتیب بسیاری از افراد را در زمینه رشد پر کرده اند. بدیهی است که کمتر خنده دار هستند.

با توجه به آن، گزینه آخر باید تا حدودی بدیهی باشد. علی‌رغم این واقعیت که شلدون به نظر نمی‌رسد تغییرات بزرگی داشته باشد، همراهانش به طرز غم‌انگیزی این تغییرات را تجربه می‌کنند. در حال توسعه به تنهایی وحشتناک نیست، اما اگر بخواهید آنها را کمتر سرگرم کننده کنید، لعنتی است. بیایید برخی از موارد را در گردآوری به عنوان تصاویر خاص در نظر بگیریم. پنی، در چندین فصل مدیر مدرسه، شبیه به یک بانوی جوان پس از مدرسه بود که توسط دنیای واقعی بازی می شد. او با ریزش بی وقفه ای از عشق، سرانجام با لئونارد، که به او علاقه داشت، قرار گرفت. یک فصل پس از این مناسبت، او شروع به پرورش شخصیتی با تجربه و طاقت فرسا کرد که دیگر ویژگی‌های تمسخر آمیز گذشته او را در بر نمی‌گیرد. امی، که برای مدت بسیار طولانی یک فرد استاندارد ثابت بوده است، قبلاً آن خزنده جدا شده ای بود که دیوانه وار تلاش کرده بود برای جمع/گروه دختران مهم باشد. اکنون که او "رسما" بخشی از گردهمایی های مذکور است، ویژگی سرگرم کننده دیوانه وار خود را از دست داده و علاوه بر این به طور پیوسته خنده دار می شود.

برای توضیح، این ممیزی منفی تر از آن چیزی است که من ترتیب داده بودم. با توجه به آن، من از تماشای تئوری انفجار کیهانی ماقبل تاریخ و تمرکز بر روی آن دست نمی کشم زیرا هنوز یکی از برنامه های شماره 1 من است. علیرغم اینکه به سراشیبی می‌رود، که من مطمئنم به زودی متوقف می‌شود، نظریه انفجار کیهانی ماقبل تاریخ هنوز یک کمدی کمدی درخشان است که می‌توان آن را تماشا کرد، مخصوصاً در میان استرس.

از مطالعه شما متشکرم. این بررسی طول مقاله از من است، و یک روز شلدونی داشته باشید.